مدل ارزشيابي شغل HayGroup در دنيا
•راهنماي ارزشيابي شغل به عنوان يك محصول از مجموعه كارهاي اجرائي با مشتريان طي ۱۱ سال كار فشرده، در سال ۱۹۵۴ پديدار شد.
•اين متدلوژي طي سال هاي بعد از آن مستمراً به روز رساني شده و توسعه يافته است.
•پر كاربردترين روش ارزشيابي شغل در جهان.
•توسط بيش از نيمي از شركتهاي Fortune500 (500 شركت برتر دنيا)، ۸ شركت از ۱۰ شركت بزرگ دنيا و همچنين دو سوم ۵۰ شركت برتر دنيا استفاده شده است.
•در بيش از ۹۰ كشور مورد استفاده قرار گرفته است.
•حدود ۱۵۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ شركت در سراسر جهان از اين متدلوژي استفاده مي كنند.
•توسط سازمان هاي بخش دولتي و خصوصي بكار گرفته شده است.
•به عنوان استاندارد جهاني، وسيله اي براي ارزيابي و مقايسه مشاغل در سطح بينالمللي ميباشد.
•ميليونها شغل در همه سطوح و در همه بخشهاي جهان توسط اين متدلوژي ارزيابي شده است.
تعريف و اصول ارزشيابي شغل
ارزشيابي شغل يك فرايند نظاممند جهت رتبهبندي منطقي و منصفانه مشاغل توسط مقايسه شغل نسبت به شغل ديگر و يا شغل نسبت به يك مقياس از پيش تعيين شده براي تعيين ميزان اهميت نسبي مشاغل در سازمان است.
بايد توجه داشت كه در اين متدولوژي، ارزيابي مقايسهاي و نسبي، قضاوتي، ساختار يافته و متمركز بر شغل است و نه مطلق، علمي (مانند شيمي)، ساختار نيافته و متمركز بر فرد.
براي رسيدن به نتايج صحيح لازم است كه:
-
درك صحيح از شغل صورت گيرد.
-
شناخت خوبي روي متدولوژي وجود داشته باشد.
-
قضاوت به درستي صورت گيرد.
چند اصل مهم در ارزشيابي شغل
•ارزشيابي شغل يك فرايند ديناميك است و به صورت دورهاي انجام ميگيرد.
•شغل آن گونه كه الان هست، ارزيابي خواهد شد نه آن گونه كه قرار است باشد.
•در ارزيابي شغل، فرض ميشود شاغلي كه در اين شغل قرار خواهد گرفت، عملكرد قابل قبول خواهد داشت.
•در ارزيابي شغل تمركز روي شغل است نه شاغل. يعني عملكرد شاغل فعلي نبايد تأثيري در ارزيابي داشته باشد. در واقع فرض ميشود كسي در اين شغل جذب نشده است و شغل به تنهايي مورد ارزيابي قرار خواهد گرفت.
گام در ارزشيابي شغل
يكي ديگر از اصولي كه در اين متدولوژي وجود دارد و كاربرد زيادي در تفسير نتايج ارزيابي يا استفادههاي جانبي از آن دارد، گاماست. تفاوت به صورت گام ميتواند براي اندازهگيري نسبت معيارها بين مشاغل مورد استفاده قرار گيرد. اين گامها در يك مقياس هندسي با تصاعد تقريباً ۱۵% منعكس ميشود. در اكثر جداول، يك عدد با عددي بعدي خود حدود ۱۵% تفاوت دارد.
۸۷ |
۷۶ |
۶۶ |
۵۷ |
۵۰ |
۱۷۵ |
۱۵۲ |
۱۳۲ |
۱۱۵ |
۱۰۰ |
۳۵۰ |
۳۰۴ |
۲۶۴ |
۲۳۰ |
۲۰۰ |
۷۰۰ |
۶۰۸ |
۵۲۸ |
۴۶۰ |
۴۰۰ |
۱۴۰۰ |
۱۲۱۶ |
۱۰۵۶ |
۹۲۰ |
۸۰۰ |
۲۸۰۰ |
۲۴۳۲ |
۲۱۱۲ |
۱۸۴۰ |
۱۶۰۰ |
۵۶۰۰ |
۴۸۶۴ |
۴۲۲۴ |
۳۶۸۰ |
۳۲۰۰ |
مباني مدل ارزشيابي شغل
علي رغم گستردگي اين متدولوژي، مباني آن ساده است. مشاغل وجود دارند تا به يك برونداد دست يابند يعني از هر شغلي انتظار ميرود نتيجه و خروجي داشته باشد؛ پس شاغل در هر شغلي بايد نسبت به انتظاراتي كه از آن شغل ميرود پاسخگو باشد. براي رسيدن به اين برونداد، شاغلان بايد مشكلات را شناسايي كنند، راهكار خلق كنند، تحليل كنند و نظر بدهند؛ پس شاغل در هر شغلي بايد حل مسأله داشته باشد. بنابراين فرد شاغل نيازمند سطحي از دانش و تجربه است كه متناسب با بزرگي و پيچيدگي بروندادها باشد. از اين رو ميتوان گفت هر شغلي داراي سه معيار اصلي دانش، حل مسأله و پاسخگويي است:
هر يك از معيارهاي ارزيابي شغل، داراي زير معيارهايي است كه با تعيين درجه هر يك از آنها، امتياز معيار مربوطه طبق جداول راهنما استخراج ميشود. اين زير معيارها عبارتند از:
عبارات انگليسي زيرمعيارها:
Know-How:
Practical/ technical knowledge
Planning, organising & integrating (managerial) knowledge
Communicating & influencing skills
Problem Solving:
Thinking environment
Thinking challenge
Accountability:
Freedom to act
Nature of impact
Area of impact
توضيح اجمالي معيارها و زيرمعيارهاي ارزشيابي شغل
دانش:
عبارت است از مجموعه دانش، مهارت و تجربيات مرتبط، فارغ از شيوه فراگيري آن، كه براي عملكرد قابل قبول استاندارد در شغل مورد نياز است. از اين رو شاغل نيازمند مهارتهاي فني، كارشناسي و تجربي، مهارتهاي مديريتي و دانش مورد نياز براي يكپارچه سازي و مديريت فعاليتها و كارها و هم چنين مهارتهاي مورد نياز جهت برقراري ارتباط و نفوذ در افراد و گروهها در داخل و خارج از سازمان ميباشد.
حل مسأله:
عبارت است از ميزان و ماهيت کار فکري مورد نياز در شغل در قالب تحليل، استدلال، ارزيابي، خلق راهكار، اظهار نظر، فرضيه سازي، نتيجه گيري و استنتاج و جمع بندي. حل مسأله به ميزان شدت فعاليت ذهنياي ميپردازد كه براي شناسايي و حل مسايل توسط دانش مورد استفاده است. اين معيار داراي دو زير معيار به شرح زير است:
-
فضاي فكري يا آزادي تفكر: ارزيابي ميكند كه تا چه حد شرايط و فضاي موجود، فكر كردن را محدود ميكند (يعني توسط سازمان، سياستها، استانداردها يا سوابق و تجربيات قبلي).
-
چالشهاي فكري: پيچيدگي مسايل پيش رو و اين كه براي دستيابي به راه حل تا چه حد بايد تفكر ابتكاري و مبدعانه صورت گيرد.
پاسخگويي:
اين معيار به بررسي ميزان پاسخگويي شغل در قبال فعاليتهاي انجام شده و پيامدهاي آنها ميپردازد. ميزان تأثيرگذاري شغل روي نتايج نهايي، به ترتيب اهميت در زير آمده است:
-
آزادي عمل: ميزان تصميمگيري شغل در خصوص اقدامات لازم براي دستيابي به نتايج نهايي مورد نظر.
-
ماهيت اثر گذاري: ماهيت و ميزان اثري كه شغل روي نتايج نهايي تعيين شده مطابق جدول راهنما دارد.
-
محدوده اثر گذاري: محدودهاي از سازمان كه به وضوح تحت تأثير شغل قرار ميگيرد، مطابق توضيحات ارائه شده در اندازه گيريهاي كمي يا كيفي.
اندازه كل شغل در ارزشيابي شغل
هر يك از زير معيارهاي ارزشيابي، داراي جداول راهنما است كه ارزياب با خواندن آن و قياس با شرح شغل و شناختي كه از شغل به دست آورده است، بايد يكي از درجات جدول راهنما را براي شغل برگزيند. به عنوان مثال، زير معيار اول دانش ـ يعني دانش فني، علمي و كاربردي ـ داراي هفت درجه از A تا G است. ارزياب بايد يكي از اين هفت درجه را براي شغل مورد ارزيابي برگزيند.
بيشتر زير معيارهاي مدل اين قابليت را دارند كه در آنها از + يا – استفاده شود. بدين معنا كه هر كدام از اين هفت درجه، ميتواند سه حالت داشته باشد: با +، عادي (بدون علامت) و با -. در اين صورت اين هفت درجه به ۲۱ درجه تبديل خواهد شد. مثلا اگر اين زير معيار براي يك شغل، در محدوده C باشد، ارزياب ميتواند به شغل درجه C يا C- يا C+ را بدهد. در واقع اگر محدوده C يك پيوستار در نظر گرفته شود، C- بدين معني است كه شغل در حد پايين اين محدوده است، C يعني شغل در حد ميانه اين محدوده است و C+ يعني شغل در حد بالاي اين محدوده است. امتيازات اين درجات هم در جدول امتياز دهي متفاوت است.
با امتيازدهي به همه زيرمعيارها و جمع كردن اين امتيازات، اندازه كل شغل به دست ميآيد.
نكته مهم در امتياز حل مسأله اين است كه به صورت درصد بيان ميشود نه امتياز. در واقع امتياز آن از حاصل ضرب درصد استخراج شده در امتياز دانش به دست ميآيد. اين بدان معني است كه حل مسأله مبتني بر دانش است و براي حل مسايل، بايد دانشي بالاتر از سطح مسأله داشت تا بتوان آن را حل نمود. از اين رو در جدول راهنماي امتيازدهي حل مسأله، بزرگترين عدد ۸۷% است كه نشان ميدهد هيچ گاه امتياز حل مسأله نميتواند با امتياز دانش برابر شود.
شرايط كاري در ارزشيابي شغل
يكي ديگر از عواملي كه در ارزشيابي شغل طبق مدل هيگروپ مؤثر است شرايط كاري است. البته تأثير اين عامل از بقيه معيارهاي اصلي مدل كمتر است. بايد توجه داشت كه معيارهاي اصلي مدل همان سه معيار دانش، حل مسأله و پاسخگويي است و اين عامل تنها براي مشاغل پايين سازمان كه بيشتر عملياتي هستند كاربرد دارد و براي مشاغل بالاي سازمان يا مشاغلي كه بيشتر ماهيت ستادي دارند كاربردي ندارد. در واقع شرط تخصيص امتياز اين عامل به مشاغل اين است كه بيشتر ساعات كاري روزانه شاغل هنگام انجام وظايف خودش، در آن شرايط باشد نه اين كه به صورت موردي اتفاق افتد.
اين عامل از چهار زير عامل به صورت زير تشكيل شده است كه هر يك از آنها طبق جدول راهنماي خودش ارزيابي ميشود و در انتها با جمع امتياز هر زير عامل، امتياز كل شرايط كاري استخراج ميشود.
-
کوشش جسماني
-
شرايط فيزيکي
-
هوشياري حواس
-
فشار رواني